صفحه اصلی
درپرتو ولایت
معرفی نهاد
نهادنمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه قم در یک نگاه
اساسنامه
راهبردهاي نهادرهبري در دانشگاه قم
ارکان
ریاست
معاون نهاد رهبری در دانشگاه های استان قم
معاون نهاد رهبری در دانشگاه قم
مدیر هماهنگی و ارتباطات نهاد هبری دانشگاه های استان قم
مدیر اجرایی نهاد رهبری دانشگاه قم
روابط عمومی
واحد خواهران
چارت تشکیلاتی
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاههای استان قم
مطالعات راهبردی
شهدای دانشگاه
نگارخانه
ویدئو
صوت
تصویر
متن
ارتباط با ما
استادان
هماندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی
ضیافت اندیشه
نشریات استادان
دانشجویان
کرسیهای آزاداندیشی
ضیافت اندیشه
ازدواج دانشجویی
کانونهای دانشجویی
نشریات دانشجویی
دانشگاه قم
>
دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري
>
در پرتو ولایت
در پرتو ولایت
بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها
بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها
بيست و هشتم ماه رمضان ۱۴۳۴
بسماللهالرّحمنالرّحيم
خداى متعال را شکر ميکنيم که توفيق پيدا کرديم يک بار ديگر اين جلسهى مطلوب و شيرينِ همهساله را - ولو در آخرين روزهاى ماه رمضان - در اينجا شاهد باشيم. جلسه، جلسهى علم است؛ جلسهى دانشگاه است و اهميت علم و دانشگاه براى نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران و بخصوص براى برههى کنونى تاريخ ما، بر همه روشن است.
البته اين جلسه براى اين نيست که من عرايض خودم را و نکاتى را که در باب دانشگاه يا دربارهى علم و جامعهى علمى دارم، بيان کنم - حالا مطالبى عرض ميکنيم، ليکن جلسه براى اين نيست - عمدهى نظر بنده در تشکيل اين جلسه، دو چيز است: يکى احترام به مقام اساتيد دانشگاه. اين جلسه در واقع يک جلسهى نمادين است؛ براى اين است که اهتمام نظام جمهورى اسلامى به مقام علم و عالم و استاد و دانشگاه، با اين وجه نمادين شناخته شود و بيان شود؛ که خب، اين بحمدالله حاصل ميشود. جهت دوم، شنيدن برخى از مطالبى است که در ذهن دوستان و اساتيد محترم هست - چه در زمينهى مسائل کشور، چه در زمينهى مسائل دانشگاه و مسائل علم - که اين هم بحمدالله حاصل ميشود.
البته ما زياد گزارش ميگيريم، من زياد گزارش ميخوانم، ملاقات هم کم ندارم - ملاقات خاص با افرادى که با دانشگاه مرتبطند - ليکن مطمئنم که آنچه ما دربارهى مسائل دانشگاه کشور ميدانيم، همهى مسائل دانشگاههاى کشور نيست؛ و چه بهتر که بخشى از آنچه را که نميدانيم، در يک چنين جلسهاى، در يک چنين مجموعهاى، از زبان نخبگان دانشگاهى بيان شود؛ که خب بحمدالله اين مقصود هم حاصل ميشود، و حاصل شد، و هر سال همين جور است. البته وقت به قدرى نيست که از عدد بيشترى از دوستان استاد بتوان استفاده کرد، ليکن همين مقدارى هم که استفاده کرديم، مغتنم است.
امروز هم مطالبى که آقايان و خانمها بيان کردند، مطالب خوبى بود؛ بر معلومات ما افزود؛ هم در مورد مسائل دانشگاه، و هم از جمله در مورد آشنائى بيشتر با ديدگاههاى متنوعى که در دانشگاه نسبت به مسائل گوناگون وجود دارد. خب، ملاحظه کرديد که در همين جلسه يکى از دوستان معتقدند به اين که جريان ترجمه در داخل کشور بايد رصد شود - يعنى در واقع به معناى نوعى اشراف و نظارت بر جريان ترجمه در کشور - آقاى محترم ديگرى بيان ميکنند که در مورد ترجمه، دست مترجم و دستگاه ترجمه و نشر ترجمه را بايد آزاد گذاشت؛ يعنى در واقع نقطهى مقابل آن حرف اول. هر دو حرف با يک توجيه و تفسير، درست است؛ يعنى ميتوان يک ممشا و سلوکى را انتخاب کرد که هم آن نظر اول برآورده شود، هم آن نظر دوم؛ اما من مطمئن نيستم که آن دو برادر محترمى که اين دو نظر را بيان کردند، نظرشان به راه ميانه باشد. هر کدام نظر مستقلى دارند، بيان ميکنند؛ اين براى ما آموزنده است؛ يعنى وجود نگاههاى مختلف، براى من شخصاً حاوى يک موضوع قابل توجه است. حالا اين يک مثالى بود که عرض کرديم؛ مثالهاى فراوان ديگرى هم وجود دارد.
من چند نکته را يادداشت کردهام که عرض کنم؛ حالا هر مقدارى که تا اذان وقت شد، آنچه را که يادداشت شده، عرض خواهيم کرد. نکتهى اول اين است که از حدود ده سال، دوازده سال پيش يک
حرکت علمىِ
جديد و رو به گسترشى در کشور آغاز شد و اين حرکت ادامه پيدا کرد و رو به تزايد گذاشت. يعنى من اينجور مىبينم و ميفهمم که حرکت
توليد علم
و نگاه
مجاهدت
آميز
به کار علمى و تلاش علمى در کشور که از همان حدود ده دوازده سال قبل آغاز شده است تا امروز، نه فقط متوقف نشده است، بلکه رو به عمق و توسعه پيش رفته. تقريباً ميشود گفت که در همهى زمينههاى علمى هم اين حرکت وجود داشته است - در بعضى کمتر، و در بعضى بيشتر - اين همان چيزى است که ما دنبالش بوديم؛ اين همان مجاهدت علمى است که براى نظام جمهورى اسلامى و براى کشور ما لازم بود.
در اين حدود دوازده سال، رشد علمى کشور نسبت به قبل از اين دوازده سال، شانزده برابر شده. اينها آمارهاى تقريبى است و از مراکز مطمئنى به دست آمده است؛ اين خيلى مهم است. همين حرکت علمىِ رو به گسترش موجب شده که پايگاههاى اطلاع
رسانى علمى معتبر دنيا اظهارنظر کنند که رشد
پيشرفت علم در ايران
سيزده برابر متوسط دنيا است. اين واقعيتها را در نظر داشته باشيم، اينها خيلى نکات مهمى است؛ ما چون زياد ميشنويم، زياد تکرار ميکنيم، برايمان عادى شده. اين جزو آمارهاى داخلى نيست که حالا يک نفرى آمارى بدهد، يک نفر هم بگويد نخير، اين آمار درست نيست؛ نه، اين پايگاههاى اطلاعرسانى رسمى دنيايند که اين قضاوت را دارند ميکنند؛ با ما هم خوب نيستند. يعنى من باور نميکنم که سياستهاى مسلط جهانى از دخالت در مراکز علمى و امثال اينجور پايگاهها دست بردارند؛ اگر بتوانند، انکار ميکنند؛ کمااينکه خيلى از پيشرفتهاى ما را انکار ميکنند؛ اما درعينحال اين آمار را به ما ميدهند. همين پايگاههاى اطلاعرسانى علمى ميگويند - که در دنيا منتشر شده و در اختيار همه هم هست - اگر همين پيشرفت در ايران ادامه پيدا کند، در سال ۲۰۱۸، يعنى پنج سال ديگر، ايران
رتبه
ى چهارم علمى دنيا
را خواهد داشت؛ اين خيلى چيز مهمى است. يعنى بعد از سه کشور ديگر - آمريکا و چين و انگليس؛ آن سه کشورى است که ذکر کردند - کشور چهارم، ايران خواهد بود؛ اين خيلى چيز مهمى است. البته من نميخواهم ادعا کنم که اين آمارها صددرصد آمارهائى است که انسان ميتواند رويش سوگند ياد کند؛ نه، ليکن روش و حرکت دانشگاههاى کشور الان به اين سبک است؛ يک حرکت عمومىِ رو به پيشرفت.
خب، ما اگر وضعيت دانشگاهىِ امروز کشور را با دوران اول انقلاب - يعنى آنچه که ميراث قبل از انقلاب و دوران طاغوت بود - مقايسه کنيم، آمارها شگفتآورتر از اينها هم هست. آن روزى که انقلاب پيروز شد، صد و هفتاد هزار دانشجو داشتيم؛ امروز چهار ميليون و چهار صد هزار دانشجو در کشور هست؛ يعنى حدود بيست و پنج برابر. آن روز بار تعليم بر دوش حدود پنج هزار استاد و استاديار و دانشيار و معلم و امثال اينها بود، امروز در حدود شصت هزار معلم دانشگاهى داريم؛ چه در دانشگاهها، چه در مراکز پژوهشى. اينها مسائل مهمى است، اينها پيشرفتهاى ارزندهاى است. البته من اينجا چيزهائى يادداشت کردهام که ديگر لزومى ندارد بيان کنم؛ بعضى از اينها را شماها ميدانيد و شنيدهايد، بعضىها هم لازم نيست مطرح شود. مقالات علمى پراستناد - يعنى مقالات علمىاى که از طرف محققين ايرانى منتشر ميشود و در دنيا به آنها استناد ميشود - روزبهروز رو به افزايش است؛ آمارش را به طور ريز به من دادهاند، که حالا من نميخواهم روى آن تکيه کنم؛ اما اين خيلى پديدهى مهمى است. پس مجاهدت علمى در کشور اتفاق افتاده.
يک سؤالى در اينجا مطرح است: آيا حالا که ما اين پيشرفتهاى علمى را در زمينههاى مختلف در کشور مشاهده ميکنيم، يک نفس راحتى بکشيم، بنشينيم سر جايمان؟ خب، پيدا است که پاسخ منفى است؛ نه. ما هنوز از
خط مقدم علم
عقبيم، هنوز در بسيارى از دانشهاى مورد نياز زندگى دچار عقبماندگىهاى مزمن هستيم؛ با همهى اين پيشرفتى که در بخشى از دانشها داشتهايم. پس چون دچار عقبماندگى هستيم، بايد کار کنيم. وانگهى کاروان علم در دنيا متوقف که نميشود؛ دارند با سرعت حرکت ميکنند. ما نه فقط بايد جايگاه فعلىمان را حفظ کنيم، بلکه بايد جلو برويم؛ اينها همهاش تلاش لازم دارد، مجاهدت لازم دارد. لذا اولين حرف ما به دانشگاههاى کشور و دانشمندان کشور و نخبگان کشور اين است که نگذاريد اين حرکت از دوْر بيفتد، نگذاريد حرکت علمى کشور متوقف شود؛ هيچ مانعى نتواند دانشگاه کشور را از رشد به سمت پيشرفت علمى باز بدارد.
اينکه ما روى علم تکيه ميکنيم، فقط به جهت احترام آرمانى به علم نيست - که البته اين خودش يک نقطهى مهمى است؛ اسلام براى علم ارزش ذاتى قائل است - ليکن علاوهى بر اين ارزش ذاتى،
علم قدرت است.
يک ملت براى اينکه راحت زندگى کند، عزيز زندگى کند، با کرامت زندگى کند، احتياج دارد به قدرت. عامل اصلى که به يک ملت
اقتدار
ميبخشد، علم است. علم، هم ميتواند
اقتدار اقتصادى
ايجاد کند، هم ميتواند اقتدار سياسى ايجاد کند، هم ميتواند آبرو و
کرامت ملى
براى يک ملت در چشم جهانيان به وجود بياورد. يک ملت عالم، دانا، توليد کنندهى علم، در چشم جامعهى بينالمللى و انسانها طبعاً با کرامت است. پس علم علاوه بر کرامت ذاتى و ارزش ذاتى، اين ارزشهاى بسيار مهمِ اقتدارآفرين را هم دارد. بنابراين بايد اين حرکتى که وجود دارد، اين شتابى که وجود دارد، بههيچوجه متوقف و کنْد نشود.
يک نکته هم در کنار اين وجود دارد؛ اين را بايد باور کنيم. دوستان در زمينهى جبههبندىهاى سياسى در دنيا نکات خوبى را بيان کردند؛ نکات قابل توجهى است و درست است، ما هم اعتقاد داريم؛ اما چيزى که بايد در نظر باشد، اين است که يک جبههى دشمن عنودى در مقابل نظام جمهورى اسلامى در ميان قدرتهاى دنيا وجود دارد. آيا اين جبههى عنود و لجوج در دشمنى با جمهورى اسلامى، مشتمل بر اکثر کشورهاى دنيا است؟ ابداً؛ آيا مشتمل بر اکثر کشورهاى غربى است؟ ابداً؛ اين مربوط به چند کشور قدرتمندى است که به خاطر دلائل خاصى با نظام جمهورى اسلامى و با اقتدار نظام جمهورى اسلامى مخالفند و کارشکنى ميکنند؛ يکى از کارشکنىها، همين کارشکنى در زمينهى علمى است. بعضى از دوستان گفتند «ديپلماسى علمى»، «ديپلماسى دانشگاهى»؛ بنده هم اعتقاد به اين دارم، تشويق هم کردهام؛ اما توجه داشته باشيد که طرف مقابل روى اين نکته بخصوص توجه دارد، روى اين نکته برنامهريزى ميکنند. بر روى همين نقطهى «ديپلماسى علمى» برنامهريزى ميکنند و اهداف خودشان را دنبال ميکنند. اگر با توجه، با آگاهى، با
بصيرت
، کار انجام بگيرد، ما کاملاً موافق هستيم. از پيشرفت علمى ما هم راضى نيستند. بخشى از اين کارهائى که امروز در زمينهى
تحريم
و امثال اينها مشاهده ميکنيد، مربوط به همين است که نميخواهند جامعهى ايرانى به اين اقتدار درونزا دست پيدا کند؛ که اقتدار علمى، يک اقتدار درونزا است. بنابراين، اين پيشرفت بايد ادامه پيدا کند.
خب، نکتهاى که بر اين اساس بنده اصرار دارم در ذهن آقايان و خانمها و اساتيد محترم مطرح باشد، اين است که «گفتمان علم و پيشرفت علمى» و «گفتمان پيشرفت عمومى کشور» - يعنى انگيزه براى سهيم شدن دانشگاه در پيشرفت کشور - در دانشگاه بايد حفظ شود؛ که البته امروز وجود دارد، اما بايد حفظ و تقويت شود. هيچ چيزى نبايد با اين گفتمان در دانشگاه مزاحمت کند. بايد اصرار بر نوآورى علمى در دانشگاه وجود داشته باشد؛ اصرار بر قرار گرفتن پيشرفتهاى علمى در خدمت نيازهاى کشور، که يکى از جهتگيرىها و معيارهاى اساسى اين است. بالاخره ظرفيتها محدود است - هم ظرفيتهاى انسانى، هم ظرفيتهاى مالى و مادى - حتماً بايد توجه شود که کار علمى ما در جهت نياز کشور باشد. ما نيازهاى گوناگونى داريم که دانشگاه ميتواند به اين نيازها پاسخ دهد، اين خلأها را پر کند. اين هم يک تجربهى ما است.
ما در دوران دفاع مقدس مشکلات فراوانى داشتيم، خلأهاى بيشمارى داشتيم، اين خلأها پر نميشد؛ بتدريج دانشگاهها وارد ميدان شدند و بسيارى از اين خلأها که ما فکر نميکرديم يک وقتى بتوانيم اينها را پر کنيم، به وسيلهى همت دانشگاهها و همت اساتيد ما و جوانان ما و دانشمندان ما پر شد. ما در زمينههاى اقتصادى، در زمينههاى فرهنگى، در زمينههاى سياسى، در زمينههاى مديريتى ميتوانيم اين خلأهائى را که وجود دارد، پر کنيم؛ دانشگاهها ميتوانند موضوعات پژوهشى را در دستور کار قرار دهند و اين خلأها را پر کنند. بنابراين يکى از معيارها و ضابطهها بايد اين باشد که کار علمى در خدمت نيازهاى کشور قرار بگيرد.
اصرار بر گرهخوردن تحقيقات دانشگاهى با
صنعت
و تجارت؛ اين حرفى است که ما ده دوازده سال آن را تکرار کرديم، به دولتها هم گفتيم، به دانشگاهها هم گفتيم؛ البته تا حدود زيادى هم تحقق پيدا کرده، اما به طور کامل نه. اين موضوع، هم براى دانشگاهها مفيد است، هم براى صنعت ما، و همچنين براى تجارت ما، و همچنين براى کشاورزى ما.
اصرار بر ايجاد رقابت سازنده در نوآورى. يک رقابت قوى و سازنده و جدى بايد در کشور به وجود بيايد براى نوآورىهاى علمى، و بر اثر آن، نوآورىهاى فناورى. رقابت بين دانشگاههاى کشور، رقابت بين اساتيد، رقابت بين نخبگان، بايد به وجود بيايد. دستگاههاى آموزش عالى برنامهريزى کنند براى ايجاد اين رقابت در بين دانشگاههاى برتر. فرض کنيد در علوم فنى - مهندسى تعدادى دانشگاه برتر هست، در علوم انسانى همين جور، و بخشهاى مختلف و حوزههاى مختلف علوم. بين دانشگاههاى گوناگون رقابت ايجاد کنند و به دانشگاهها امتياز داده شود.
البته مطلبى را که در زمينهى عدم نگاه مساوى به دانشگاههاى برتر و قوى و دانشگاههاى ضعيف، اينجا گفته شد، ما رد نميکنيم؛ به نظر ما اين مطلب به نحو مشروط، مطلب درستى است؛ آنجائى که ظرفيتهاى بيشترى وجود دارد، طبعاً بايد اهتمام بيشتر و توجه بيشترى هم به آنجا وجود داشته باشد. بنابراين بايد همه مراقبت کنند - هم استادان، هم مديران، هم مؤثرين و متنفذين در دانشگاهها - که فضاى دانشگاه به سمت مسائل پوچ حرکت نکند؛ فضا، فضاى دنبالهگيرى مسائل اصلى و اساسى باشد؛ گفتمان علم و گفتمان پيشرفت علمى و گفتمان پيشرفت عمومى کشور بر دانشگاهها همچنان حاکم باشد. البته اينجا هم دشمنانى هستند که مايلند حتّى مسائل صنفى در دانشگاهها به سمت مسائل سياسى و جنجالهاى سياسى گرايش پيدا کند؛ از اين بايد پرهيز کرد. اين براى يک دانشگاه افتخار نيست که مسائل اساسى آن تحتالشعاع مسائل کوچک و کماهميت و احياناً تحت تأثير جريانهاى سياسى واقع شود. فضاى دانشگاه بايد يک فضائى باشد که در آنجا علم و عالِم بتواند زيست مناسب خودش را داشته باشد.
البته اين هم معلوم است؛ همهى دوستان توجه دارند که اين پيشرفت علمى و اين توفيقاتى که تا امروز در محيط علمى کشور اتفاق افتاده است، به برکت انقلاب اسلامى است؛ اين به برکت اسلام است، به برکت انقلاب است. اگر عامل فعال و پيشبرندهى انقلاب و اعتقاد دينى نميتوانست اوضاع کشور را به طور عموم و از جمله در مسئلهى علم تحت تأثير قرار دهد، يقيناً شعاع نفوذ قدرتهاى سلطهگر اجازه نميداد يک کشورى مثل ايران - که آنها چشم طمع به آن دوختهاند - بتواند در زمينهى علم اين پيشرفتها را بکند و اين خودباورى و
اعتمادبه
نفس
را به دست آورد؛ نميگذاشتند؛ کمااينکه جاهاى ديگر هم نميگذارند؛ آنجاهائى که آنها تسلط و نفوذ دارند. اين انقلاب اسلامى بود که آمد آن فضا را شکست و فضاى علمى را غالب کرد. بنابراين همه بايد خودمان را مديون بدانيم و متعهد بدانيم به حفظ و پاسدارى آرمانهاى انقلاب و
ارزشهاى انقلاب
.
يک نکتهى ديگرى که من اينجا يادداشت کردهام و در بيانات دوستان هم اشارهاى به آن شده بود، مسئلهى بالا بردن کيفيت در دانشگاهها است. البته من اعتقاد ندارم که گسترش کميت چيز کمارزشى است؛ نه، گسترش کميت فىنفسه چيز بسيار باارزشى است. اين که تعداد دانشجو زياد شود، تعداد دانشگاه زياد شود، مراکز علمى کشور اين همه گسترش پيدا کند، اين که در بيمارستانهاى شهرهاى دوردست پزشکانى بتوانند عملهاى جراحىاى انجام دهند که در گذشتهى نه چندان دورى - در اوائل انقلاب، يا به طريق اولى قبل از انقلاب - حتّى در تهران هم به اين آسانى امکان نداشت، اينها چيز کمى نيست؛ اينها افتخارآميز است. بنابراين گسترش کمّى را نفى نکنيم، اما اين را تأکيد کنيم که اين گسترش کمّى بايد با اهتمام به گسترش کيفى باشد - عمق کيفيت - اين قبول است. اولاً رتبهى کيفى دانشگاههاى کشور مشخص شود؛ يعنى دستگاه مديريت دانشگاهى مشخص کند که کدام دانشگاهى يا دانشگاههائى از خط شاخص کيفىِ معتبر پائينترند؛ بعد برنامهريزى کند براى اينکه بتواند کيفيت اين دانشگاهها را بالا ببرد؛ اين جزو کارهاى بسيار لازم است و حتماً بايد صورت بگيرد؛ يعنى به عنوان يک موضوع مستقل، مسئلهى کيفيت بايد مورد توجه قرار بگيرد.
يک نکتهى ديگرى هم که من يادداشت کردهام و خوب است که تکرار کنم، اين است: از پيشرفت علمى در کشور براى گسترش و نفوذ
زبان فارسى
استفاده شود. زبان خيلى مهم است برادران و خواهران عزيز! اهميت زبان ملى يک کشور براى خيلىها هنوز دانسته و شناخته نيست. زبان فارسى بايد گسترش پيدا کند. بايد نفوذ فرهنگىِ زبان فارسى در سطح جهان روزبهروز بيشتر شود. فارسى بنويسيد، فارسى واژهسازى کنيد و اصطلاح ايجاد کنيد. کارى کنيم که در آينده، آن کسانى که از پيشرفتهاى علمى کشور ما استفاده ميکنند، ناچار شوند بروند زبان فارسى را ياد بگيرند. اين افتخارى نيست که ما بگوئيم حتماً زبان علمى کشور ما فلان زبان خارجى است. زبان فارسى اينقدر ظرفيت و گنجايش دارد که دقيقترين و ظريفترين علوم و دانشها ميتوانند با اين زبان بيان شوند. ما زبان پرظرفيتى داريم. کمااينکه بعضى از کشورهاى اروپائى هم نگذاشتند زبان انگليسى تبديل شود به زبان علمى آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان - اينها زبان خودشان را به عنوان زبان علمى در دانشگاههايشان حفظ کردند. مسئلهى زبان، مسئلهى بسيار مهمى است؛ واقعاً احتياج دارد به اين که حميت بهخرج دهيد. يکى از اهتمامهائى که دولتهاى آگاه و هوشيار در دنيا انجام ميدهند، تکيه بر روى گسترش زبان ملىشان در دنيا است. متأسفانه با غفلت خيلى از کشورها، اين کار اتفاق نيفتاده؛ حتّى زبانهاى بومى را، زبانهاى اصلىِ بسيارى از ملتها را بکلى از بين برده يا تحتالشعاع قرار دادهاند. بنده از پيش از انقلاب، از اينکه واژههاى بيگانه بىدريغ در دست و زبان مردم ما به کار ميرفت و به آنها افتخار ميکردند - کأنه کسى اگر چنانچه يک مطلبى را با يک تعبير فرنگى بيان کند، اين را يک افتخارى ميدانست - هميشه رنج ميبردم؛ متأسفانه تا امروز هم اين باقى است! خيلى از سنتهاى غلط پيش از انقلاب، با انقلاب از بين رفت؛ اين يکى متأسفانه از بين نرفت! يک عدهاى کأنه افتخار ميکنند که يک حقيقتى را، يک عنوانى را با يک واژهى فرنگى بيان کنند؛ در حالى که واژهى معادل فارسى براى آن عنوان وجود دارد، دوست ميدارند از تعبيرات غربى استفاده کنند؛ بعد حالا يواش يواش اين ديگر به دامنههاى گستردهاى در سطوح پائين و سطوح عوامانه هم رسيده، که واقعاً رنجآور است. من نمونههائى در ذهن دارم، که ديگر حالا لزومى ندارد آنها را عرض کنم.
يک نکتهى ديگر هم - که شايد نکتهى آخر باشد - اين است که ما اگر دنبال پيشرفت هستيم و پيشرفت علمى را شرط لازم پيشرفت عمومى کشور ميدانيم، توجه داشته باشيم که مراد ما از پيشرفت، پيشرفت با الگوى غربى نيست. دستور کار قطعى نظام جمهورى اسلامى، دنبال کردن
الگوى پيشرفت ايرانى - اسلامى
است. ما پيشرفت را به شکلى که غرب دنبال کرد و پيش رفت، نميخواهيم؛ پيشرفت غربى هيچ جاذبهاى براى انسان آگاهِ امروز ندارد. پيشرفت کشورهاى پيشرفتهى غربى نتوانست فقر را از بين ببرد، نتوانست تبعيض را از بين ببرد، نتوانست عدالت را در جامعه مستقر کند، نتوانست اخلاق انسانى را مستقر کند. اولاً آن پيشرفت بر پايهى ظلم و استعمار و غارت کشورهاى ديگر بنا شد. شما ببينيد همين حالا يکى از آقايان راجع به حملهى پرتغال به ايران مطالبى گفتند. خب، فقط ايران نبود. در اين منطقهى شرق آسيا، جاهاى مختلفى پرتغالىها رفتند، هلندىها رفتند. مگر هلند چه اندازه عرض و طول جغرافيائى و تاريخى و ارزش علمى دارد؟ يا پرتغال يا اسپانيا يا انگليس همين جور؟ تمام اين قارهى عظيم آسيا را، قارهى آفريقا را اينها در مشت گرفتند و فشردند؛ اينها مراکز ثروت بود. نگاه کنيد به نوشتهى نهرو در «نگاهى به تاريخ جهان»؛ او تشريح ميکند پيشرفتهاى علمى و فنى موجود در هند را پيش از ورود انگليسها. بنده تا قبل از اينکه اين مطلب را از نگاه آدم مطلعى مثل نهرو - که آن روز اين را نوشته بود - بخوانم، از چنين مسئلهاى مطلع نبودم. يک کشورى در مسير علمىِ معقول و صحيحى حرکت ميکند، بعد مىآيند به کمک علم و به کمک سلاح اين کشور را تصرف ميکنند، بىدريغ انسانها را ميكُشند، منابع ثروت او را از بين ميبرند و خودشان را بر او تحميل ميکنند. ثروت را از هند بيرون ميکشند، ميروند در کشور خودشان سرمايهگذارى ميکنند، ذخيره درست ميکنند. انگليسها آمريکا را با پولى که از هند به دست آوردند، گرفتند. تا قبل از سالهاى استقلال آمريکا که انگليسها بر کشور آمريکا مسلط بودند، عمدهى درآمد تجار انگليسى از تجارتى بود که از هند به سواحل آمريکا ميکردند؛ که بعد با مقابلهى ساکنان آمريکا - البته نه ساکنان بومى، بلکه باز هم همان مهاجرين انگليسى و اسپانيائى و ديگران - و جنگى که انجام گرفت و سپس استقلال آمريکا، دوران تسلط انگليس تمام شد. بههرحال اينها پايهى تمدن خودشان را با مکيدن خون ملتها شروع کردند؛ بعد هم با پيشرفتهاى گوناگون، نه ظلم را در کشورهاى خودشان برطرف کردند، نه تبعيض را برطرف کردند، نه جوامع فقير را توانستند به بىنيازى برسانند؛ مىبينيد امروز هم وضع اقتصاد در اين کشورها چه جورى است، وضع اجتماعى چه جورى است، وضع اخلاقى چه جورى است؛ اين
انحطاط
اخلاقى، اين لجنزار اخلاق جنسى در غرب. پيشرفت تمدن غربى، يک چنين پيشرفتى است با اين خصوصيات؛ اين را ما بههيچوجه نمىپسنديم. ما دنبال الگوى مطلوب و آرمانىِ خودمان هستيم، که يک الگوى اسلامى و ايرانى است؛ از هدايت اسلام سرچشمه ميگيرد، از نيازها و سنتهاى ايرانى بهره ميبرد؛ يک الگوى مستقل. البته امروز محققين و صاحبنظرانتلاشهاى فراوانى هم دارند ميکنند براى اينکه اين الگو را تدوين کنند.
فکر ميکنم وقت هم تمام شد؛ در حالى که يادداشتهائى که بنده کردم، تمام نشد و مثل سخن بسيارى از برادران و خواهران محترمى که اينجا مطالبى بيان کردند و به علت کمىِ وقت، حرفهايشان را نصفهکاره گذاشتند، بنده هم ناچار برخى از حرفها را ميگذارم تا انشاءالله اگر عمرى بود، باز شماها را در جلسات ديگرى در دانشگاهها و در ديدارهاى ديگرى مشاهده کنيم و برخى از عرايض خودمان را به شما عرض کنيم.
پروردگارا! برکات خودت را در اين ماه بر جامعهى دانشگاهى ما نازل کن. پروردگارا! دلهاى مشتاق را در اين ماه از رحمت بىپايان خود بىنصيب مگردان. پروردگارا! اگر تا اين روزهاى آخر ماه مبارک رمضان ما را نيامرزيدهاى، در اين فرصت باقيمانده ما را بيامرز. پروردگارا! ملت ايران را در همهى صحنهها، در همهى بخشهاى زندگى کامياب فرما؛ اين ملت بزرگ را بر دشمنانش پيروز کن. پروردگارا! نيتهاى صادق و دلهاى عاشق پيشرفت ملت ايران و عاشق حقيقت را بر انجام آرزوهاى بزرگ آرمانىِ خودشان قادر بفرما. پروردگارا! روح مطهر امام بزرگوارمان و ارواح مقدسهى شهداى عزيزمان را از ما راضى بفرما و دعاى مستجاب امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام و عجّل الله فرجه) را شامل حال ما بگردان و قلب مقدس ولىّعصر را از ما راضى و خشنود بفرما.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته
بيشتر
تعداد بازديد اين صفحه: 786
بيشتر
خانه
|
بازگشت
|
حريم خصوصي كاربران
|
Guest (Qomuniguest)
دفتر نهاد مقام معظم رهبري - دانشگاه قم
مجری سایت :
شرکت سیگما